شايد اگر آقاي علي مطهري وضعيت کنوني را نداشت و گرفتار سندروم «... و اما پاکستان» نبود، مسئولان رسانههاي منتقد بايد به ايشان رجوع کرده و به عنوان نماينده مردم از وي ميخواستند اين «اعتراض»ها را پيگيري کند.
به گزارش
سلام لردگان؛ به نقل ازفارس
شاگرد تنبلي روز امتحان جغرافيا جز فصل اول کتاب مابقي را نخوانده بود. معلم از او پرسيد: پاکستان کجاست؟ جواب داد: پاکستان کشوري است در جنوب شرقي ايران که پايتخت آن اسلام آباد است، مساحتش فلان قدر است و جمعيتش فلان تعداد.
معلم خوشحال شد و آفريني گفت. ادامه داد که: افغانستان کجاست؟ شاگرد تنبل جواب داد: افغانستان کشوري است در شمال پاکستان... و اما پاکستان: کشوري است در جنوب شرقي ايران، پايتختش اسلام آباد است، مساحتش فلان و....
معلم با تعجب به شاگرد نگاهي کرد و گفت: خب!هندوستان کجاست؟ شاگرد، سينه اي صاف کرد و پاسخ داد: هندوستان کشوري است در جنوب شرقي پاکستان ... واما پاکستان: کشوري است در جنوب شرقي ، پايتختش اسلام آباد و الي آخر...
حکايت آقاي علي مطهري ظاهراً حکايت همان شاگرد تنبل است با آن قافيه نمکين « ...واما پاکستان». گويي از عالم سياست جز چند گزاره و برداشت غيرمنطقي از حوادث سال 88 چيزي در انبان تجربه نيندوخته و به نحو طنزآلودي، هر حادثه و رخداد جديد در حوزه سياست را به همان گزاره هاي غيرمنطقي ذهن خود مرتبط مي سازد و نتايجي مي گيرد که حقيقتاً مرغ پخته را هم به خنده وامي دارد.
همانند بسياري از مسئولان و منتسبان به دولت که بواسطه عصبانيت از عدم حضور برخي رسانه هاي منتقد در نمايشگاه مطبوعات امسال، به جاي سئوال از چرايي اين عدم حضور، رسانه ها را نواختند؛ آقاي مطهري نيز براي عقب نماندن از قافله - البته اندکي با تاخير- مطلبي را در صفحه شخصي خود در اين باره منتشر کرده که از زوايايي واقعاً مايه انبساط خاطر است. او نوشته است:
«تحريم نمايشگاه مطبوعات توسط برخي نشريات و خبرگزاريهاي ولايتمدار و کساني که همواره دم از حفظ نظام ميزنند و هرگونه اعتراضي را نوعي مخالفت با اصل نظام و حتي براندازي تلقي ميکنند، گرچه غيرمنتظره و غير ضروري بود و اعتراضات آنها در حد تحريم نبود، اما از يک نظر پديده مبارکي بود و آن اين که بالاخره اين مناديان سينهچاک ولايتمداري و حفظ نظام پذيرفتند که در جمهوري اسلامي حق اعتراض به رسميت شناخته شده است و هرگونه اعتراضي را نميتوان و نبايد مبارزه با نظام و براندازي ناميد. قطعاً اين افراد و گروهها که در چهره معترض ظاهر شدهاند اکنون بهتر درک ميکنند که آنهايي که در سال 88 به روند انتخابات اعتراض داشتند برانداز نبودند و تهمتهايي که در اين چند سال به آنها زدهاند پايه و اساسي ندارد و صرفا ريشه در اين تفکر ناصواب داشته است که اساسا در جمهوري اسلامي مقولهاي به نام «اعتراض» معني ندارد و هرگونه اعتراضي مساوي است با ضديت با نظام و اصل ولايتفقيه!».
حقيقتا ًايجاد ارتباط و تناسب بين يک اعتراض صنفي نظير عدم حضور برخي رسانه ها در نمايشگاه مطبوعات با پديده و حادثه بزرگي مثل فتنه 88 و آن شورش ها و اغتشاشات خياباني و شعارهاي ساختارشکنانه، تنها از مخيله و ذهن بسيط افرادي چون آقاي علي مطهري برمي آيد وگرنه هر کس که دو کلمه منطق تلمذ کرده باشد مي داند که گرچه در مثل مناقشه نيست اما «ربط» و« تناسب» هم قواعدي عقلايي و منطقي هستند که ناگزير در نوشتار و گفتار بايد در نظر گرفته شوند.
متاسفانه به تجربه ثابت شده که آقاي مطهري حافظه اي قوي ندارند وگرنه قبل از نوشتن اين مطلب، صدها نمونه مختلف وجود داشت که مي توانست به ذهن ايشان خطور کند و يادآور شود که همين رسانه هاي انصراف دهنده از نمايشگاه امسال، چه در دولت فعلي و چه در دولت گذشته «اعتراض» هاي متعددي به اجزا و بخش هاي مختلف اين دولت ها داشته اند و ابراز کرده اند. و اصولاً اگر اين رسانه ها «اعتراض» را به رسميت نمي شناختند که خود به اين دولت ها اعتراض نمي کردند و طبيعتاً مورد نوازش هاي سهمگين روساي جمهور گذشته و کنوني و برخي دولتمردان سابق و لاحق قرار نمي گرفتند.
اما طبيعي است که محمل اعتراض متفاوت است. تفاوت بين اعتراض به « نظام» و اعتراض به دولت يا هر بخش ديگري از اجزاي حاکميت امري کاملاً مقبول و پذيرفته شده و تجربه شده در ادوار مختلف است.
محمل اعتراضي رسانه هاي منتقد که منجر به عدم شرکت آنها در نمايشگاه امسال شد،کاملاً روشن است. از نگاه اين رسانه ها معاونت مطبوعاتي وزارت ارشاد در مواجهه با رسانه هاي منتقد و موافق دولت نگاه تبعيض آميزي داشته و به انحاء مختلف رسانه هاي منتقد را تحت فشارهاي مالي و حقوقي قرار مي دهد. از يک سو يارانه اين رسانه ها به بهانه هاي مختلف کاملاً قطع يا بسيار محدود شده و از سوي ديگر شکايت هاي متعددي از جانب دولت بواسطه معاونت مطبوعاتي عليه اين رسانه ها مطرح شده و برخي از آنها مرتباً توقيف شده يا تذکر مي گيرند. اين در حالي است که رسانه هاي همسو با دولت يارانه هاي کلاني دريافت کرده و حتي چند رسانه منسوب به معاون مطبوعاتي وزارت ارشاد به صورت ميلياردي يارانه گرفته اند که اين امر نيز بسيار شائبه آفرين است.
از جانب ديگر، دولت محترم رسانه هاي منتقد را به واسطه همين «اعتراض» ها تحت محدوديت هاي شديد قرار داده به عنوان مثال حرف زدن درباره قرارداد ننگين « کرسنت» را ممنوع کرده و هر رسانه اي در اين باره مطلبي منتشر کند بواسطه بخشنامه اي که معاونت مطبوعاتي ارسال کرده، دادگاهي مي شود!
برخلاف ديدگاه آقاي علي مطهري، رسانه هاي منتقد اين رفتارهاي تبعيض آميز و ايجاد محدوديت ها و عملکردهاي شائبه آفرين را ناشي از «نظام» قلمداد نمي کنند بلکه آنها را منبعث از عملکرد غلط و نامناسب برخي اجزاء و اشخاص مي دانند که چون موجب مخدوش شدن هويت نظام هم مي شود، بايد به آنها اعتراض کرد و در مقابلشان ايستاد. شايد آقاي علي مطهري به سياق عهد دولت پير و مرادشان آيت الله هاشمي رفسنجاني، در دولت کنوني هم عملکرد يک فرماندار يا معاون وزير را مترادف را «نظام» بدانند و هر انتقادي از آنها را مساوي با اعتراض به نظام و حاکميت تلقي کنند اما رسانه هاي منتقد نه در دولت گذشته «رحيمي و مشايي» و امثالهم را مترادف با نظام مي گرفتند و نه در دولت کنوني معاون مطبوعاتي وزارت ارشاد را مساوي با نظام تلقي مي کنند. فلذا آنجا که عملکرد چنين افرادي را نامناسب مي بينند ابزار اعتراض را به رسمت مي شناسند و از آن هم دفاع مي کنند.
شايد اگر آقاي علي مطهري وضعيت کنوني را نداشت و گرفتار سندروم «...و اما پاکستان» نبود، مسئولان رسانه هاي منتقد بايد به ايشان رجوع کرده و به عنوان نماينده مردم از وي مي خواستند که اين «اعتراض» ها را پيگيري کند و دولت و معاونت مطبوعاتي وزارت ارشاد را به دليل ايجاد مشکلات و محدوديت ها و تبعيض هاي پيش گفته مورد اعتراض قرار دهد؛ اما چه بايد کرد که ايشان به واسطه دگرديسي هايي که در عرصه سياست پيدا کرده، نوشي که نمي دهد هيچ، قربت الي الله، نيش هم ميزند!
برگرديم به نکته نامربوط آقاي مطهري که از «قياسش خنده آيد خلق را»!
حتي اگر قياس مع الفارق ايشان در يکي پنداشتن جنس عدم حضور رسانه هاي منتقد در نمايشگاه مطبوعات با اعتراض به نتيجه انتخابات 88 را بپذيريم، در ادامه ماجرا باز هم پاي استدلال ايشان شديداً لنگ مي زند! درست است که رسانه هاي منتقد در اعتراض به سياست ها معاون وزير ارشاد در نمايشگاه مطبوعات شرکت نکرده اند؛ هر چند براي نرفتن به نمايشگاه هم کمپين و اردوکشي به راه نينداخته و حتي برخي از رسانه هاي همسو با آنان در نمايشگاه حضور بهم رسانده اند. اما آيا اين رسانه ها در ادامه اعتراض خود، همانند رفتار دوستان آقاي علي مطهري در فتنه 88 نمايشگاه مطبوعات را به آتش کشيده و شرکت کنندگان در آن را مورد ضرب و شتم قرار داده اند؟
آيا انصراف دهندگان از شرکت در نمايشگاه، هر روز در صحن اين نمايشگاه به اسم ميتينگ اعتراضي، آشوب و بلواي منجر به درگيري و خونريزي به راه انداختند و مثلاً به دفتر مديريت نمايشگاه در مصلا حمله کرده و برگزار کنندگان را به گروگان گرفتند و با عوامل انتظامي و حراست نمايشگاه درگير شدند؟ آيا در ماه محرم خيمه عزاي امام حسين(ع) را آتش زدند و عليه اصل نظام شعار دادند؟
اي کاش آقاي علي مطهري به جاي آن که با ذهنيتي کينه ورزانه – و براي اصرار بر قافيه تنگ سالهاي اخيرشان – اينگونه تيغ طعن بر رسانه هاي منتقد برکشند، لختي در خلوت خود درنگ مي کردند که چرا اين رسانه ها که به قول خود ايشان مدعي دفاع از نظام و ولايتمداري هستند بايد عطاي حضور در نمايشگاه را به لقاي معاونت مطبوعاتي ببخشند؟ اي کاش آقاي مطهري به عنوان وکيل مردم قدري با خود بينديشند که گرچه من با اين رسانه ها اختلاف سليقه دارم اما آيا درباره حرفي که در نقد سياست هاي تبعيض آلود معاونت مطبوعاتي ارشاد مي زنند،نبايد انديشه کرد؟ آيا ليست يارانه ها و ميزان پولي که به چند روزنامه مشخص داده شده و از ديگران دريغ شده، جاي پيگيري ندارد؟و...
اگر آقاي مطهري اندکي با خود تامل کند، شايد غير از «پاکستان» کشورهاي ديگري هم در اين ناحيه جغرافيايي وجود داشته باشند!
/انتهاي پيام/